نگارکوچولونگارکوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره
همدل شدنمونهمدل شدنمون، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
نیما جوننیما جون، تا این لحظه: 7 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

بــــــــرای دختـــرم نـــگار

نگارکوچولو به دنیا اومد

دختر کوچولوی ما 31 اردیبهشت به دنیا اومد . عروسک نازم صبر نکرد تا تاریخ مشخص شده و زودتر خودشو انداخت بغل مامانش ! اومدنت به این دنیا مبارک مامان جون جونی! ایشالا 100 ساله شی به خوشی و سلامتی. از خاطره شب بیمارستان و به دنیا اومدنت حتما مفصل مینویسم. عاشقتم دختر 12روزه ی من  هزارتا بوس اولین عکسای گل دخترم توی بیمارستان ...
11 خرداد 1393

8 روز تا دیدن نگارم

سلام جوجه کوچولوی من  به امید خدا فقط روز دیگه مونده تا شما رو ببینم  فدات بشم این چنر روز باقی مونده رو به مامانی قول بده که:  بخور و بخواب کنی که چاق چله ومهمتر از همه صحیح و سالم باشی الهی آمین  خدایا به خاطر همه چیز ازت ممنونم به من و دخترم کمک کن که ایشالا این چند روز به خیر و خوشی بگذره دوست دارم دختر قشنگم   ...
26 ارديبهشت 1393

15 روز تا ملاقات دختری

سلام عسل مامان  نگار خانوم مامان  این روزای آخر تو شکم مامانی چه خبر؟؟؟ روز شمار ما به  روز رسید! هفته پیش رفتم پیش دکتر و خانوم دکتر که قبلا تاریخ سزارین رو خرداد مشخص کرده بود با اصرار من که الا و بلا باید بزنین خانوم دکتر مهربون که دید نمیتونه از پس من بر بیاد، قبول کرد ونامه معرفی به بیمارستان  رو بهمون داد واسه: 93/3/3  وگفت که خرداد ساعت6:30  صبح باید بیمارستان باشی به همراه شناسنامه و کارت ملی منو بابایی و اخرین سونو و نامه بیمارستان   وبعد .. از اونجا هم مارو فرستاد سراغ متخصص بیهوشی  که دکتر اونجا هم بی حسی رو واسمون صلاح دید،و راستش من هم میترسم و...
19 ارديبهشت 1393

آرزویم همه سر سبزی توست.....

    شب آرزوهاست ...   قاصدکی به دست باد دادم   و عهد بسته ام تا رسیدنش به مقصد   برایت دعا بخوانم   نگاهت به آسمان باشد چرا که من   بهترین آرزوها را برایت به قاصدک سپردم تا به خدا برساند                        ...
11 ارديبهشت 1393

دختری من

سلام عشق مامان عسلک من؛ نمیدونم 34 هفته و 1 روزته یا 35 هفته و 4 روز!!؟ آخه براساس آخرین سونو اگه بخوام بگم 35 هفته و 4 روزته! و براساس محاسبات خودم 34 هفته و یک روز!! در هر حال به امید خدا دیگه کم کم داریم به آخرای این راه نزدیک میشیم. دل من همچنان بی تاب آمدن خرداد ماه و بوسیدن گل دخترمه. ولی چه میشه کرد باید صبر کنیم تا بگذره. 18 و شایدم 20 اردیبهشت باید برم دکتر برای تعیین دقیق وقت سزارین و گرفتن نامه از دکتر. دیروز هم وقت کنترل داشتم رفتم بهداشت که خدارو شکر همه چیز خوب بود. گل دختری این روزا سعی میکنم زود زود بیام واست بنویسم  فعلا بای مواظب خودت باش بوس           ...
8 ارديبهشت 1393

سلام گل بهاری من

دختر خوشکلم سلام اردیبهشت هم رسید  فقط یک ماه تا اومدن شما به خونه ما باقی مونده نمیدونی که من چه شوقی دارم و شبا انقدر به تو فک میکنم که خواب کلا از سرم میپره عسل مامان من و بابا عاشقانه انتظار اومدنتو میکشم   الهی قربون دست و پاهای کوچولوی شما بشم که این روزا خیلی خیلی تکونشون میدی فک کنم چون داری تپل میشی تو شکم مامانی جات تنگ شده ولی اشکالی نداره دختر صبوری باش و این چند هفته هم همونجا بمون تا ایشالا صحیح و سالم بیایی پیشمون   قربونت بشم دخترم چند روزه ساک و وسایل شما رو آماده کردم 3 دست کامل لباس ،2 جفت جوراب، چند تا کلاه و روسری ،پتوی دورپیچ کوچولو! دستمال مرطوب ،مای بی بی،  دیگه نمیدون...
1 ارديبهشت 1393

مادر

ای نزدیکتر از هرکس تو می فهمی مرا؛ من تو را من مگر غیر از توام؟؟ ای وجودم به وجودت گره خورده ای شب و روز من من با تو می خوانم نمازم را وقت سحر تو به او سجده میکنی من به تو ای آیت حق صوت قرآنت شده لالایی من زندگی جاریست در تپش قلب تو من زمانم را با تپش قلب تو کوک کرده ام تو دنیای منی یا من دنیای تو با زبان بی زبانی تو نگار من؛من نگار تو مادرم روزت مبارک   (از طرف نگار و باباش به مامان مرجان گلش) ...
30 فروردين 1393

سلام ناز گلم

سلام فلفلی مامان  امروز هفته    تموم شد و خداروشکر وارد هفته شدیم. مامان جون این شبا   به خاطر استرس   که دارم  نمیتونم بخوابم و اصلا کنترلش دست خودم نیست  بابایی رو هم اذیت مبکنم اما بابایی همش بهم روحیه میده دستش درد نکنه    دوست دارم این چند هفته باقی مونده هم به سلامتی زودی بگذره و بغلت کنم الان بابایی داره برنامه 90 رو میبینه  و منم بعد ازکلی بازید از وبلاگای نی نی های تازه به دنیا اومده اومدم تا واسه گل دختری بنویسم خدارو به خاطر زندگیم شکر میکنم و ازش میخوام بد اخلاقی های این روزامو ببخشه و کمکم کنه. و مثل همیشه مواظب هدیه ای که به ما داده باش...
26 فروردين 1393

هفته 31

سلام نگار مامان خوبی دختر خوشکلم؟   ایشالا که وقتی این نوشته ها رو میخونی باعث افتخار منو بابات شده باشی دختر گلم واست بگم که  آخرین سفرمون رو بی شما رفتیم(البته که شمام بودی ولی تو دل مامانی) ما 10فروردین رفتیم یزد.یک مسافرت 4 روزه که خیلی خوش گذشت. ایشالا سال دیگه تو هم پیشمونی و بابایی هی ازت عکسای خوشکل خوشکل میگیره. باورم نمیشه الان هشت ماهه که شما تو دل مامانی  دخترم این روزا حسابی سنگین شدم   دیروز دکتر بودم  همه چیز رو  کنترل کرد خداروشکر خوب بود سونو هم رفتم که اونم خداروشکر مشکلی نداشت و عالی بود دکتر برای 4 یا 5 خرداد واسم تاریخ سزارین داد. دختر شیرینم  دیگه چیزی...
21 فروردين 1393