15 روز تا ملاقات دختری
سلام عسل مامان
نگار خانوم مامان
این روزای آخر تو شکم مامانی چه خبر؟؟؟
روز شمار ما به روز رسید!
هفته پیش رفتم پیش دکتر و خانوم دکتر که قبلا تاریخ سزارین روخرداد مشخص کرده بود
با اصرار من که الا و بلا باید بزنین
خانوم دکتر مهربون که دید نمیتونه از پس من بر بیاد، قبول کرد
ونامه معرفی به بیمارستان رو بهمون داد واسه:
93/3/3
وگفت که خرداد ساعت6:30 صبح باید بیمارستان باشی
به همراه شناسنامه و کارت ملی منو بابایی و اخرین سونو و نامه بیمارستان
وبعد ..
از اونجا هم مارو فرستاد سراغ متخصص بیهوشی
که دکتر اونجا هم بی حسی رو واسمون صلاح دید،و راستش من هم میترسم و هم خوشحالم
میترسم از اتاق عمل
وخوشحالم از اینکه شما رو زود تر میبینم.
عشق مامان این روزا فقط به تو فکر میکنم
(حالا بماند که شبا نمیتونم بخوابم و شما یکم مامان رو اذیت میکنین)
عشق مامان من و بابایی حاضر و امده دیدن شما هستیم
همه چیز اینجا خوبه
فقط جای شما خالیه
دوستت دارم عسل مامان