خاطرات اولین سفر
سلام به گل دختـرنازم دیروز از سفر برگشتیم خیلی خوب بود هم حال و هوامون عوض شدو هم بسیارخـوش گذشت چون نــگاری خیــــلی دختر خوبی بود و مثل بچه های خوب زودی میخوابید شبا شب اولــــــو رفتیم آشخانه موندیم تا به جنگل نزدیک باشیم صبح رفتیم جنگل گلستان شب بعدم نکا،۴شب تو بابلـــسر موندیم و بعد برگشتیم دخترم عاشق دریا بود به آبـــــ نگا میکرد تا خوابش می برد! الهی قربونـــــش برم که کارای جدید یاد گرفته نـــگاری لب پایینشو میخوره و لپاشو میندازه بیرون دست و پاهاشو نگامیکنه و با تنها چیزی که بازی میکنه پلاستیک مای بی بی هستش تـــازه نـــگاری یاد گرفته قهـــقه میزنه فدای قهــقه هات برم که دل...